پس از وقوع انقلاب ژانویه 2011 در مصر، حسنی مبارک از قدرت کنار گذاشته شد و در انتخاباتی آزاد، اسلامگرایان و در مرکز آنها، اخوانالمسلمین توانستند با کسب اکثریت آراء، در صدر قدرت سیاسی قرار بگیرند، اما چیزی نگذشت که دولت و سایر نیروهای اجتماعی، در مقابل هم قرار گرفتند و سرانجام، ارتش بهعنوان سازمانیافتهترین و منسجمترین نهاد در جامعه مصر، از وضعیت موجود استفاده کرد و در نقش منجی ملی با انجام کودتا، تمامی منابع قدرت را قبضه کرد. بهنظر میرسد چنین وضعیتی با جامعه پرهتورین مورد نظر ساموئل هانتینگتون سنخیتهای فراوانی داشته باشد. ویژگی بارز چنین جامعهای، رویارویی و برخورد مستقیم و عریان گروههای اجتماعیِ سیاسیشده و متخاصمی است، که هر نوع مذاکره و سازشی را پس میزنند و هیچ قاعدۀ بازی توافقی یا سازوکار مشترکی برای حل منازعه را نمیپذیرند. بر این اساس، پژوهش حاضر میکوشد با بهرهگیری از چهارچوب مفهومی و نظری پرهتوریانیسم هانتینگتون، ضمن تشریح ویژگیهای ساختاری جامعه مصر و همچنین نوع مناسبات و کنش سیاسی گروهها و نیروهای اجتماعی آن، که پیوسته سعی در کنار زدن یکدیگر از صحنۀ سیاست مصر داشتهاند، پدیده خشونت سیاسی را پس از وقوع انقلاب در این کشور تبیین نماید.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |