دیپلماسی فرهنگی پس از گذار جهان از نظام هرمونیک دو قطبی بیش از پیش مورد توجه دولتها و بازیگران بینالمللی قرار گرفت. دولت ترکیه نیز، از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به داشتهها و توانمندیهای فرهنگی خود و تحولات صورت گرفته در عرصه بینالملل پس از فروپاشی شوروی، زمینه را برای طرح و تبیین دیپلماسی فرهنگی خود مناسب دید. دولت ترکیه با شناسایی، مفهومسازی و سیاستگزاری عناصر عام و جهان شمول فرهنگی کوشیده است، ضریب نفوذیابی و قدرت نرم خود را در تعاملات منطقهای و بینالمللی افزایش دهد و بهعنوان رکن چهارم سیاست خارجی در راستای منافع سیاسی ـ اقتصادی خود، از آن بهره گیرد.
بر این اساس، مقاله حاضر با بهرهجویی از پارهای دیدگاههای جوزفنای در حوزه دیپلماسی فرهنگی بر آن است تا به ترسیم و تبیین الگوهای دیپلماسی فرهنگی ترکیه در دو وجه ساختار و اجرا به ویژه در دوره حاکمیت حزب عدالت و توسعه بپردازد و بازخورد آن را در عرصهی مناسبات سیاسی ـ اقتصادی و همچنین در میزان وجاهت و اعتبار منطقهای و جهانی ترکیه نشان دهد.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |