نامگذاری مناطق و تعیین حدود سرزمینی صرفاً یک برچسب خنثی نیست که به یک محدوده جغرافیایی زده شود بلکه از منطق و مقصودی حکایت میکند که بر رویکردهای مطالعاتی آن منطقه تأثیر میگذارد به طوریکه اسامی مناطق را باید یک «مفهوم» و نه یک «نام» در نظر گرفت. متقابلاً رویکردهای مرسوم در مطالعات منطقهای نیز بر تحدید و گسترش جغرافیایی منطقه مطالعاتی و بر بار مفهومی آن منطقه تأثیرگذار است. منطقهای که در رویکردهای مرسوم «خاورمیانه» خوانده میشود از حساسترین و پیچیدهترین مناطق دنیا است. این مقاله در پی آن است تا از یک سو به بررسی تأثیرات متقابل نامگذاری این منطقه بر رویکردهای غالب در مطالعات آن بپردازد و از سوی دیگر به طور مجزا تبعات نامگذاری اروپا محور و سنتهای ناکارآمد مطالعات خاورمیانه را واکاود. امروزه مفهوم «خاورمیانه» با منطقهای آشوبزا و امنیتی مترادف دانسته میشود و پارامترهای فرهنگی آن نادیده گرفته میشود. هم چنین «مطالعات خاورمیانه» که در شکل اولیه خود متأثر از سنت «شرقشناسی» بود امروزه به شدت از سنت «روابط بینالملل» متأثر است. معرفتشناسی سکولار غربی که در ماهیت سنت روابط بینالملل جاری است از فهم و تحلیل عمیق مسائل این منطقه ناتوان است. نگاهی گذرا به تحولات معاصر منطقه نشان میدهد برای بررسی رویدادهای این منطقه باید به طور اصولی در نامگذاری و رویکردهای مطالعاتی تجدید نظر شود. پرسش محوری این مقاله که تلاش میشود در مسیر پاسخ به آن حرکت کنیم آن است که منطق، ملاکها و معیارهای تعریف یک منطقه به صورت عام و منطقه مورد نظر به صورت خاص برای سازگاری با واقعیتهای تاریخی و فرهنگی و نیازهای امروز جوامع و واحدهای ملی واقع در آن و سامان بخشی به مطالعات این حوزه کدامند. پیشنهاد جایگزین این نوشتار مفهوم «آسیای غربی» به عنوان مفهومی بومی و درونزا و «مطالعات آسیای غربی» با تأکید بر مطالعات فرهنگی و تاریخی، علاوه بر مطالعات امنیتی، سیاسی و حقوقی است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |