جامعۀ استبدادزدۀ مصر، پس از سالها، چشم امید به دستاوردهای انقلاب سال 2011 برای اصلاح دوخته بود؛ اما اولین رئیسجمهور غیرنظامی پیش از پایان دورۀ قانونیاش، توسط ارتش سرنگون شد. رهبران اخوان در جایگاه پیروز انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری، تمام نگاهها را به خود جلب کردند؛ بهطوریکه هر اقدام و کنش اخوانالمسلمین با وسواس عجیبی بررسی میشد. سوای ناکارآمدی در عرصههای سیاسی و اقتصادی، بهاعتقاد نگارندگان، بیتوجهی رهبران سیاسی اخوان به بازتاب اقداماتشان در جامعه و معنایی که از حضور گستردۀ وابستگان و هواخواهان آنان در عرصۀ سیاسی برداشت میشد، علت اصلی طرح اتهام اقتدارگرایی و تمامیتخواهی علیه جماعت توسط مخالفان بود. با الهام از روش پدیدارشناسانۀ آلفرد شوتز، در ارزیابی و سنجش نهاییِ راهبردهای پیش روی اخوان در آن مقطع زمانی، معنای ذهنی (انگیزشی)، کنشهای سیاسی اخوان را در سه سطح اصول اعتقادی و تشکیلاتی و نیز تجربۀ تاریخی جماعت بررسی میکنیم. سپس معنای عینی (کارکردی)، این کنشهای سیاسی را در فرهنگ سیاسی مصر فهم میکنیم که در قیاس با الگوی فرهنگ سیاسی دموکراتیک قرار میگیرد. درنهایت، شکاف میان برداشت اخوان از معنای مشارکت سیاسی خود و برداشت سایر بازیگران از معنای این اقدامات، چرایی سرنوشت ناگوار محمد مرسی و سایر رهبران اخوان در عرصۀ سیاسی را نشان خواهد داد.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |